کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : علی خفاجی     نوع شعر : مدح و ولادت     وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع     قالب شعر : چهارپاره    

از ره رسـیـده سـوّمـیـن نـور ولایـت            شمـس جـهـان آرا و مـصباح هـدایت
چشم و چراغ خانۀ مولاست این نور            حُـبّـش بـود شــرط قـبــولـی عـبـادت


مکـر عـدوی مرتضی گـردیده باطـل            نخـل ولا بـار دگـر داده‌سـت حـاصل
دلهای مُرده جان گرفـته از وجـودش            گـردیـده احـیـا از قـدومـش کعـبـۀ دل

ذکر فـضیـلت‌های او ما فـوق ادراک            بـاید بگـردیم در پی او ما در افـلاک
در شأن او گفتن که کار هر کسی نیست            احـیا شده از ذکر او هم آب هم خاک

گر او نبود از دین نـبود نام و نـشانی            اسلام زنـده مانـده ‌است از آن زمانی
که فـتح کرده با هـمه اهل و عـیالـش            کاخ یـزیـد و هر چه بـوده آن چـنانی

نـور دل انـسیـة الحـورا حـسیـن است            پشت و پناه زینب کـبری حسین است
از سـیـد بـطـحا رسیـده این سخـن که            فلک نجات و شافع فـردا حسین است

با روضه‌اش تا قـرب او ادنی رسیدیم            با گریه‌اش جـنّت برای خود خـریـدیم
با این گدایی فـخـر بـر عـالم فـروشیم            در هیئـتش بوده که عمری خیر دیدیم

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای دل زمان هجر به پایان رسیده است            دور وصال حضرت جانان رسیده است

گُل کرده طبع طوطی اشعار من که باز            فیض جـمال گُل به گُلستان رسیده است


هم سرخوشم که تاج سرم جلوه گر شده            هم مست اینکه سوّم شعبان رسیده است

بدرُالـدُّجای عرش، در عالم طلوع کرد            شمس الضُّحای روضۀ رضوان رسیده است

بعد از حسن که لـؤلـؤ بیتُ العـقـیق شد            نوبت به جلوه کردن مرجان رسیده است

خلقت گرفته جان که درون رگ حیات            خـون شـریف ایـزدِ مـنّـان رسیده است

از رحمت کسی که خودش رحمت خُداست            لطف خدا به خلق دو چندان رسیده است

بر بـال جـبرئیل، به عـنوان رو نمـاش            آیات سُـرخِ فجـر به قـرآن رسیده است

دوران پَر شکستگی‌ات رو به خاتمه‌ست            فطرس بیا که نوبت درمان رسیده است

چـیزی کم از خـزانۀ لطـفـش نـمی‌شود            گر چه نیـازمـند، فـراوان رسـیده است

در چشم تک تک شهدا برق شادی است            سالارشان، «امام شهیدان» رسیده است

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمد قاسمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مثنوی

هـارونِ مصطـفـای نـبی، یا ابـا شُـبـیر            در خـانۀ تو آمـده از عـرش، کـلّ خـیر

ریـحــانـۀ مُــطــهّــرۀ خــتــم الانــبــیــا            ای از اَلَـسـت، مــادر ســلـطــان اولـیـا


بانو، ظهـور نـور دوعـیـنت، مـبارکت            بـوسیــدنِ جـمـال حـسـیـنـت، مـبـارکت

زهـرا! عروس بنت اسد، زوجة الاسـد            از عـطـر سیب سُـرخ تو مستـیـم تا ابد

آن سان که مجـتبای تو مثل پیمبر است            از هر نظر حسین تو مانند حـیدر است

مـولـود گـریه، بر رُخ طـاهـا نگـاه کن            اشک پدر بـزرگ خـودت را نگـاه کن

غـوغـا شـده درون دل پُـر خـروش تـو            گـفـتـه پـدر اذان و اقـامـه به گـوش تـو

یـاد از خُـدایِ لـم یَـزَلت می‌کـنـد حـسن            با ذوق و شـوق تا بغـلت می‌کـند حسن

رویت لطـیف چون گُـلِ سُرخ مُحـمّدی            دسـتـار تو سـیاه نه «سـبـزِ زبـرجـدی«

بـا جـذبـه‌هـای خـاصِّ چـشـم سـیـاه تـو            مـا را طـلـسم کـرده، طـلـسم نـگــاه تو

سوگـند بر عـلی که ولیّ دو عـالم است            نام تو یا حـسین همان اسم اعـظم است

شک می‌کند دراین که تو باشی خدا، حسین            هر دل که زنده می‌شود از ذکر یا حسین

عُمریست گفته است به کرّات و باز هم            در مجـلس سُـرور تو قـلـبـم گرفـته دم:

ای دل بـگــیـر دامـن ســلــطـان اولـیـا            یـعـنـی حـسـیـن بـن عـلـی شـاه کـربـلا

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

خـبر پیچـیده در عـالم که دُرّ ناب می‌آید            نـگـیـن پـنـجـمِ آل کـسـا؛ اربـاب می‌آیـد

در آغوشش گرفته فاطمه، یکریز پیغمبر            برای بوسه بر لب‌های او بی‌تاب می‌آید


چه تمرین می‌کند فطرس طریقِ دست‌بوسی را            مگر شب تا سحر در چشم‌هایش خواب می‌آید!

فقط مشتاق دیدار است و وعده داده بر بالَش            که محض پَر گشودن بهترین اسباب می‌آید

خدا قنداقه‌اش را با حریرِ کهکشان بسته            برای خـواندنِ لالایی‌اش مهـتـاب می‌آید

ملقّب شد به «ثاراللهْ»! قطعاً قبله و کعبه            برای دیدنش با مسجد و محـراب می‌آید

علی در سایۀ گهواره‌اش «والشّمس» میخواند            وَ سـائـل با رعـایت کـردنِ آداب می‌آیـد

یقیناً می‌رود با دست های پُر از این خانه            کسی که بی‌ریا، با قصدِ دقّ الباب می‌آید

به یاد تشنگی‌هایش می‌آید اشک از چشمم            میان روضه مادامی که حرف از آب می‌آید!

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محسن عرب خالقی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

امشب خبر از عـالـم بالا رسیده است            روشن‌تـرین سـتارۀ دنـیا رسیده است

این بار دوم است که شاعر نوشته است            خورشید خـانـوادۀ زهـرا رسیده است


دیروز نور شبّر و امروز هم به خاک            نور شبـیر حضرت مولا رسیده است

در نیل غـصه مانده بیا، مُـرده دل بیا            موسی رسیده است، مسیحا رسیده است

بیراهه رفته‌اید اگر ای رودهای اشک            راهی شوید، حضرت دریا رسیده است

دنـبـال کـاروان مـلائـک پـریـده بـود            جا مانده بین راه دلـم یا رسیده است؟

شوق دلم نه شوق شفا مثل فطرس است

میلش در آن هوا دو سه جرعه تنفس است

در آن هوا که بوی خدا می‌رسد از آن            در خانه‌ای که نور دعا می‌رسد از آن

اطراف گاهـوارۀ طفـلی که نیمه شب            لالای جـبـرئـیل خـدا مـی‌رسـد از آن

در آن هوا که فاطمه در آن نفس کشید            آنجا که عـطـر آل عـبا می‌رسد از آن

ما را دخـیـل بر پـر قـنـداقه‌اش کـنـید            قـنداقه‌ای که شوق شفا می‌رسد از آن

در پشت درب خانۀ زهـرا نشـسته‌ایم            نـجـوای چـند مرد گـدا می‌رسد از آن

این خانۀ علی‌ست پسردار گشته است            آخر صدای گریه چرا می‌رسد از آن

شاید صدای گریۀ...نه کودکانه نیست

جز یا حسین زمزمۀ اهل خانه نیست

دنیا به دام نـام شـریـفـش فـتـاده است            دل نیست آن دلی که به او دل نداده است

روشن شده است طبق روایات اهل بیت            کار خداست؛ عشق به او بی‌اراده است

هرکس سوار کشتی عشقش نمی‌شود            سوگند می‌خورم که قیامت پیاده است

مـا رعـیـتـیـم، رعـیـت بـاغ ولایـتــیـم            امـشـب شـب تـولـد اربـاب زاده است

شیرین شده ست با قدمش کام اهل بیت            هر چـنـد این پسر نمک خانواده است

معـراج جـبرئـیل شـبی بوده است که            در پـای گـاهـوارۀ او سر نهـاده است

یک شب مرا مجاور گهواره‌اش کنید

چون جـبرئیل زائر گـهـواره‌اش کنید

جز آب چـشم آب حـیـاتی نـخـواسـتـم            جز شور اشک شهد نـبـاتی نخـواستم

جز معـرفت به ساحت خاک قـدوم او            من از خـدای خود عـرفـاتی نخواستم

تنها کرامت قفـس عشق اوست او كه            من از کسی مسـیـر نجـاتـی نخـواستم

یک شب که سخت تشنه شدم از خدا به جز            گـریـه کـنـار نـهـر فـراتـی نـخـواستم

بی حسّ عطر سیب شب جـمعۀ حرم            هـرگـز زیـارت عـتـبـاتـی نخـواسـتـم

امشـب مـدیـنـه آمـده پـابـوس کـربـلا

امشب حـسـین آمده«حیَّ عـلـی العزا»

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

سلام، ای شرفِ عرش و فرش قنداقت            خـوشا به حالِ دلِ نوکـران و عـشّاقـت

خدا و خـلـق خـدا تا هـمـیشه مشتـاقـت            هـزار سـجـده بـه دست خـدایِ خلّاقـت


که او کتابِ جمالِ تو را قـلم زده است

حضورِ همچو تو را در جهان رقم زده است

پری که سوخته، با لطف تو پریدنی است            صفِ ملائکه دور و برِ تو دیدنی است

صدای خندۀ روح الامین شنیدنی است            عجیب، بوسه ز پیشانیِ تو چیدنی است

به قـلـبّ خـستۀ ما یک تَـنَـفُـسی بدهـید

دوباره بال و پری نو به فطرسی بدهید

خـدا به حـالِ محـبّـان تو ملاحـظه کرد            خودش عدوی تو را تا ابد مواخذه کرد

دلم بهـشت خدا و تو را معـاوضه کرد            خودت که نه، پرِ قنداقۀ تو معجزه کرد

حـسـیـنی‌ام به خـدا با دعـای مـادر تـو

هـزار جـان گـرامـی تـصـدُقِ ســر تـو

خدا به عرش خدائیش طرح نو انداخت            خدا زِ خِلقـت ارباب ما شگـفتی ساخت

بَرنده آنکه برایش به نوکـری پرداخت            حسین را به خدا جز خدا کسی نشناخت

در این مقوله دگر حاجتِ مباحثه نیست

حـسـین با احـدی قابـل مـقـایـسه نیست

بـرای قـلـب پـیــمــبـر ســرور آوردنـد            بـرای حــیــدر کــرار، نـــور آوردنــد

بـرای فـاطـمـه سـنـگ صبـور آوردنـد            دلِ مـلائـکـه را هـم بـه شــور آوردنـد

به یُـمن سـوم شـعـبان بهـشت آذین شد

حسین گفـتم و کامـم دوباره شیرین شد

خودم فدای خودِ حضرت و سه تا پسرش            و مـادر و پـدرم نــذر مــادر و پـدرش

چـقدر عاشقِ سائل نشـسته پشت درش            تمام هـستیِ ما وقـف حضرت قـمـرش

هنوز در به روی هیچ کس نبسته حسین

خدا کـلـید جنان را سپرده دست حسین

گلاب و گل به هوا پخش می‌کند زهرا            عـلی جدا و جـدا پـخـش می‌کـند زهـرا

مـیـانِ مـا و شـما پـخـش می‌کند زهـرا            بـرات کـربـبلا پــخـش می‌کـنـد زهــرا

همین یکی دو سه شب جمع کن خیالت را

بگـیـر از کـرمـش کـربـلای سـالـت را

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

قـلمم  روی ورق باز زمین گـیر شده            ضعف از بال و پر شعر سرازیر شده

به بـلـنـدی فـلـک بـاید عـصا بـردارم            تا کـمی گـام زند طـبع زمین گـیر شده


از لغت نامه خـورشید اگر واژه دهند            می‌نـویسم که چرا عشق فـراگـیر شده

واژه از بیت فراری شده از هیبت تو            لالـۀ طبع من و وصف تو تقـدیر شده

چه بـگـویم که قـلم باز ز جا برخیـزد            مددی فـاطمه این طبع به زنجـیر شده

نام زهـرا به لبم آمده ای نور دو عین

اذن دادند بگـویم غـزلی از تو حـسین

از همان مهد نگاهت نمک دیگر داشت            آسمان میل به پابوسی تو در سر داشت

گـوئیا رفـت ملاقـات خـدا و برگـشت            هر که از سجده به گهوار تو سر برداشت

مکتب دلبـری از چشم ترت شد آغاز            دل سپردن به تو رازیست که هر دلبر داشت

روی دستان پدربودی و دشمن ترسید            حیدر انگار در آغوش خودش حیدر داشت

زیـنت دوش نـبـی و عـلی فـاطـمـه‌ای            مثل آن تاج سری که سه نفر بر سر داشت

گشته‌ام وصف تو را نیست جزاین نور دوعین

تو حسینی تو حسینی تو حسینی تو حسین

آسـمـان زیـر قــدم هـات اقـامـت دارد            به غـبـار ره تـو عـرض ارادت دارد

کافر از فضل و کرامات تو اسلام آورد            بسکه این قامت اشاره به قیامت دارد

هر کسی چشم تو را دید به پا کرد نماز            بس که محراب دو ابروت عبادت دارد

من از آن چهره زیبای تو فهـمیدم که            این همان وعده حقّی ست که جنّت دارد

عـزّت ما شـده آقـا کـه گـدایت بـاشـیم            بس که بر جود کرم دست تو عادت دارد

فاش میگویم وازگفته خود شاد حسین

بـنده عـشق توأم خـانـه‌ات آباد حـسین

بنویـسد مرا ریـزه خور خوان حـسین            بنـویـسـید مـرا دست به دامـان حـسین

سرمن روی قـدمهات به سامان برسد            بنویـسـید مرا بی‌سر و سـامـان حسین

بنویـسـید که ای کاش شوم مثل زهـیر            قاری آیه‌ای از مصحف چشمان حسین

هر که از راه و طریقی به هدایت برسد            بنـویـسـید مرا عـبـد مسـلـمان حـسـین

در قـیامت که خـداوند بخواند حـکـمم            روی پرونده نوشته است که مهمان حسین

ترس دارم که اگر فضل تو گویم گاهی

عـدّه‌ای را بکـنـد عشق حسین الـلـهی

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی و به منظور انتقال بهتر معنای شعر تغییر داده شد. همانطور که مقام معظم رهبری و دیگر مراجع متذکر شده اند بازگو کردن مطالبی همچون قد و قامت رشید، چشم و ابروی زیبا، زور و بازوی زیاد و مطالبی اینچنینی برای اهل بیت فضیلت و مزیّت محسوب نمی شود بلکه وجه تمایز و برتری اهل بیت نسبت به مردم شدت ایمانشان، ایثار و فدارکاریشان و فضیلت های معنوی آنهاست و الاّ زور و بازو و قدو بالا و زیبایی را انسان های عادی هم دارند و بازگو کردن مطالبی اینگونه ای دون شأن اهل بیت است.

دید کـافـر قـد و بـالای تو اسلام آورد            بسکه این قامت اشاره به قیامت دارد

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنیدگدایی اهل بیت عزّت است نه عادت و اگر عادت باشه فضیلتی ندارد

عـادت ما شـده آقـا کـه گـدایت بـاشـیم            بس که بر جود کرم دست تو عادت دارد

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : رضا یعقوبیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

باز درب رحـمـت حـق باز شد            عـالم هـستی پُر از اعـجـاز شد

نغـمـه های عـاشـقـانـه سـاز شد            قـصـۀ عـشـق و وفـا آغـاز شد


نــوربـخـش کـل هـسـتــی آمـده

رهـنــمـای حـق پـرسـتـی آمـده

هــدیـه ای از ســوی داور آمـده            پــاره قـلـب پــیــمـــبـــر آمـــده

هـمـنـشـیـن نـور و کـوثـر آمده            عـاشـقـان هـسـتـی حـیــدر آمده

شهر یثرب غرق انوار خداست

مولد امشب غـریب کـربـلاست

عالم هستی پُر از شور و نواست            آمده آنکس که شور نـیـنـواست

غرق نورش هم زمین و هم سماست            مـولد امـشـب همه امـیـد ماست

از قـدومـش گشته عـالم منجلی

آمـده دنـیــا حـسـیـن بـن عــلـی

شـامـل عـالــم شــده لـطـف الـه            آمـده بـر شـیـعـیــان هـادی راه

می رسد خـون خدا با عز و جاه            شرمسار از روی او خورشید و ماه

این حسین است شور خلقت را نمک

نام زیبایش به قـلب شیعـه حک

شده عیان از سوی حق روی حسین            بر مـشام جان رسد بوی حسین

جان فـدای عطر دلجوی حسین            دست ما امشب بود سوی حسین

با نـگـاهی درد ما درمـان کـند

شیعه را فارغ ز هر حرمان کند

اهل عـالـم بر زمـیـن گـل آمـده            لالـه و ریـحـان و سـنـبـل آمـده

بر روی هر شـاخه بـلـبـل آمده            اهـل دل نـــور تــوسّــل آمـــده

آمده آنکس که برما مـقـتـداست

هم دوای درد وهم مشکل گشاست

این پسر سر تا به پایش رحمت است            او عـزیز خاندان عصمت است

کربلا و خاک کویش جنّت است            با حسین بودن درعالم عزّت است

خـامـس آل عـبـا بـاشد حـسـیـن

در جـهـان امـیـد ما باشد حسین

بـا خــدا کـار خـدایـی مـی کـنـد            هـر دلـی را او ولایـی می کـنـد

شـیعـه اش را کـربـلایی می کند            از همه مـشکـل گـشایی می کند

او بـود نــور وجــود عـالـمـیـن

نام نـامـیـش در عالم شد حسین

معـدن جود و سخـایی یا حسین            هـسـتـی اهـل ولایـی یا حـسـین

رهــرو راه خـدایـی یـا حـسـین            شـیـرمـرد کـربـلایی یا حـسـین

ای حسین نور دو چشم حیدری

شـافـع امـت به روز محـشـری

من که مجنونم به صحرای حسین            زنـده هـسـتـم با تـولای حـسـین

در دلـم بـاشـد تـمـنـای حـسـیـن            تا ابـد خـاک کـف پـای حـسـین

ای که هستی تکیه گاهم یا حسین

از کـرم بـنـما نگـاهـم یا حسین

در شب مـیـلاد مـهـمـان تـوأیـم            همچو سائل بر سر خوان توأیم

غرق جود و لطف و احسان توأیم            یا حسین از ریزه خواران توأیم

تو گـل شـاداب مـایی یا حـسین

تا ابـد اربـاب مـایـی یا حـسـین

: امتیاز

رباعی های ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : مرتضی محمدپور، میثم مومنی نژاد نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول مفاعلن مفاعیلن فع قالب شعر : رباعی

شـد سـوم شـعـبان و نـزول بـرکـات            حق می‌دهد امشب ز کرامت حسنات
بر روی دل آرای حـسـین بن عـلـی            تا صبـح قـیـامـت به محـمد صلوات


********مرتضی محمدپور********

ای در صف کائـنات معنای بهـشت            در وصف مقامات تو جبریل نوشت
در اول خـلــقـتِ‌ دو عــالــم خــالـق            آب و گل انبـیا به عـشق تو سرشت

********مرتضی محمدپور********

از کـنـگــره عـــرش صــدا مـی‌آیـد            از بــیــت ولا روح دعـــا مــی‌آیـــد
ده مژده کـه در سـوم مـاه شـعــبـان            ســــالار شــهـــیــدان خــدا مـی‌آیــد

********مرتضی محمدپور********

یارب تو جـدا ز دست غـیرم فـرمـا            مجـذوب حـسین چون زهـیـرم فرما

در بـنـد گــنـاهـم و، اسـیــر نـفــسـم            حُـرّم کن و عـاقـبـت به خـیرم فرما

********میثم مومنی نژاد********

یک سوی ابوفاضل و یک سوی حسین            خورشید کـنـار مـاه، دیـدیـم به عین

یک دل نـبـود جای دو دلـبـر، آری            الا دل مـا که هـست بین الحـرمـیـن

********میثم مومنی نژاد********

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

بـر تـبـسّـم فــاطـمـه بـفـرسـت مـدام            تا صبـح قـیـامـت به محـمد صلوات

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنیدزیرا کلمه فریاد غالبا برای شکایت می آید نه خبر خوب!!

فـریـاد کـه در سـوم مــاه شـعــبــان            ســــالار شــهـــیــدان خــدا مـی‌آیــد

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : وحید زحمتکش نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

مژده ای دل روح و ریحان آمده            حــافــظ اســلام و قـــرآن آمــده

نـا خـدای کـشـتـی آرامـش اسـت            روشــنـی دیـن و ایــمــان آمــده


راحـت جـان عـلــی و فـاطــمـه            بر پـیـمـبـر نـور چـشـمـان آمـده

روشـنـی بخـش تمام عـالـم است            رونـق هـر بـاغ و بـسـتـان آمـده

شـافـع روز جـزا بـاشـد حـسـین            صاحب فردوس و رضوان آمده

فطرس امشب خنده بر لب میزند            بــر دل درمـانـده درمــان آمــده

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : اسماعیل شبرنگ نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

دل کـویـری ما بی‌قـرار بـاران است            تـمام جان و دل ما نـثـار جانان است

بهار آمده و غـصّه رو به پایان است            زمان لطف خداوند "ماه شعبان"است


رسیده موسم تـنـزیل بهـترین بـرکات

برای هدیه به پیـغـمـبر خـدا صلوات

در آسـمـان ولایـت سـتـاره پـیـدا شـد            رسید و این کرۀ خاک عرش اعلی شد

خبـر رسیده که حـیدر دوباره بابا شد            به حـرمـتـش همۀ هـفت آسمان پا شد

برای فـاطمه نـور دو عـین آمده است

خـبر رسیده به دنـیا حسین آمده است

رسیـده تا که به ما جـرأت دعـا بدهد            به درد ما ز شـفـاخـانـه‌اش دوا بدهـد

حـسـین آمده حـاجـات خـلـق را بدهد            رسیده فطرسیان را خودش شفا بدهد

طلوع چشم شما انتهای اعجـاز است

همیـشه باب کرمـخـانۀ شما باز است

گـدا شدم که بمـانـم همیـشه بر درتان            حسین گـفتن من هست لطف مادرتان

تـمـام دار و نـدارم تـصـدّق ســرتـان            طـواف کـربـبـلا آرزوی نــوکـرتـان

به ناخوشی و خوشی همدم منی ارباب

تویی که بـازدمِ هـر دم مـنـی اربـاب

دلم گرفـتـه که با یـادتـان حـرم بـاشم            کـنـار مـقـدم اجـدادتـان حــرم بــاشـم

به وقـت دیـدن میـعـادتـان حـرم باشم            نـشد که در شب میـلادتان حرم باشم

به کـربـلا نرسیـدم ولی دلـم آنجاست

رواق چـشم ترم جای سیدالشّهـداست

تویی که یار همیشه شفـیق من هستی            جـمال جلوۀ نـقـش عـقـیـق من هستی

دلـیل روشن حسّ عـمیـق من هـستی            پـناه عـشـقی و تنها رفـیـق من هستی

مـراد دل شـده‌ای تـا مـریـدتان بـشوم

خدا کـند که نمـیـرم؛ شهـیـدتان بشوم

خوشا بحال پـرسـتـوی آسـمـان حـرم            خوشا بـحـال دلِ مـحـوِ آسـتـان حـرم

خـوشـا بـحـال اهـالی کــاروان حـرم            خـوشـا بـحـال تـمـام مـدافـعـان حـرم

بیا و خالی از احساس هر چه غیرم کن

بـیا و آخـر سـر عـاقـبت بـخـیـرم کن

شنـیـده‌ام هـمـۀ پیـکـرت زمین افـتـاد            به پیش خواهر تو حنجرت زمین افتاد

کنار حنجـر تو خواهـرت زمین افتاد            کـنار خـواهـر تو مـادرت زمین افتاد

سرم فـدای سر زخـمی تو ای بی‌سر

فـدای بال و پر زخـمی تو ای بی‌سر

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

مـژده‌ای ناب‌تر از نـاب به دنـیا دادند            خــبـر از آمــدن لــیــلـی دل‌هـا دادنـد

چه مبارک سحری گشت و چه فرخنده شبی            رحمت واسعه را هدیه به زهـرا دادند


حـســن دوم ایـن خـانـه بـه دنـیــا آمـد            شکـر حـق باز ولیعـهـد به مولا دادند

باز زهرا و علی معجزه کردند امروز            بین گهواره عجب معـرکه‌ای جا دادند

او همان است که پای عَلَمش روز ازل            آن هـمه معـجـزه را یاد مسیـحـا دادند

این چه عشقی ست که آرامش عالم را بُرد            این چه شوری ست خدا بر دل شیدا دادند

عـالَم پـیـر! نـخـور غـم که جوانی آمد

سـاقـیـا بـاده بـده عـشـق جـهـانـی آمـد

ای دل و دلـبـر و دلـدار سـلام آقا جان            حـضرت سیـد و سـالار سـلام آقا جان

بـوی سـیـب حــرم کـربـبــلا مـی‌آیــد            تا صدا می‌زنـم هـر بار سـلام آقا جان

دل و دین همه را روی تو نه، نام تو بُرد            یـوسـف حـیـدر کـرار سـلام آقـا جـان

ای وفــادارتـریـن عـشــق، ابـاعـبـدالله            بهترین مونس و غمخوار سلام آقا جان

نـا امـیـد آمــدم امــا تـو امــیــدم دادی            آی مـهـتـاب شـب تـار سـلام آقـا جـان

ای رفـیق غـم و شادی و من بیـچـاره            بهـتـرین مـحـرم اسـرار سـلام آقاجان

کرمت سنگ صبور دل ما نوکرهاست

لطف تو بیشتر از لطف پدر مادرهاست

آتش عـشق تو از عـالم ذر روشن بود            دست هرکس که کسی بود بر این دامن بود

نه زمین بود نه لوح و نه قلم بود ولی            نام زیبای تو در عرش طنین افکن بود

چشم واکردی و دادند به فطرس پر و بال            اولین کار تو تقـدیر عوض کردن بود

روز محشر چه جوابی به ابالفضل دهد            آن که با گریه کن مجلس تو دشمن بود

وقت مُـردن مدد حضرت زهـرا گیرد            دست آن بنده که مشهور به سینه‌زن بود

جاودانه است کسی که شده مست جامت

مُـرده آن است که یکـبار نبـرده نامت

تو شدی شاه و چه خوب است که رعیت هستیم            در کرم خانۀ تو صاحب عزّت هستیم

از خـدا ما چه بخـواهـیم ازین بـالاتـر            سالیانی‌ست که جارو کش هیئت هستیم

خوب و بد بودن ما ربط ندارد به کسی            هر چه هستیم سر سفره حضرت هستیم

می‌خورد غبطه به ما زاهد سجاده نشین            تا که با نام تو مشغـول عـبادت هستیم

روی ما هیچ دری بسته نگردد هرگز            تا که پشت درِ این بیت کرامت هستیم

رحمت حضرت حق باد بر این چشمۀ نور

ما کجا این همه خیر، این همه عشق، این همه شور

هر نفـس اهل مناجـات صدایت کردند            عرشیان سجده به ایوان طلایت کردند

هر کجا تا که شنیدند بهشت، عـشّاقـت            هـوس عـلـقـمـه و کـربـبـلایت کـردند

به خـدا ظرفـیت معـجـزه کردن دارند            آن جماعت که جوانی به فدایت کردند

سال‌ها پیـش تر از آمـدنت روی زمین            انبـیا تک تکـشان گـریه برایت کردند

عرش هم کرببلا گشته، ملائک از بس            گریه با فاطمه بر رأس جدایت کردند

نه شدی غسل و کفن، نه بدنت شد تشییع            تن بی‌سـر! تـه گـودال رهـایت کردند

یک تنه فاطمه شد گریه کن و سینه زنت

غسلت از خون گلو، خاک بیابان کفنت

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : حسن کردی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

نسیم عـشق وزیدن گرفت در جان‌ها            بهـار نـور رسیـده پس از زمستان‌ها

خبر دهید به فـطرس سر آمده تبعـید            دوبـاره بـال بـزن بر فـراز میـدان‌ها


بگو به مدعـیان کـرم که چاره کـنـند            رسـیـده است کـریـم تـمـام دوران‌هـا

کسی که ساحل آرامش است و کشتی او            گذر کند به سلامت ز هر چه طوفان‌ها

کسی که قطرۀ اشک عزای او کافی ست            برای چـیدن برگ و بساط شیـطان‌ها

همان که طفل دبستان روضه اش باشد            مـعـلـم هـمـۀ رهــروان عــرفــان‌هـا

در امـتحان «اَلَسْتُ بِربِكمْ » با عـشق            گذاشت هستی خود را به پای پیمان‌ها

کسی که خـنـدۀ نـوزاد او به تیـر بلا            چه اعـتبار رفـیـعی دهد به قـربان‌ها

بـه جـایـگـاه غــلام ســیــاه او فــردا            چه غبطه‌ها که نخواهند خورد سلطان‌ها

بگو به هر که غم دل شکستگی دارد            حـسـین آمـده یـعـنی کـلـیـد درمـان‌ها

کـلـیدْ واژۀ تـوبه حـسـیـن گـفـتـن شد            بـرای حـضـرت آدم برای انـسـان‌ها

بـگـو نــبـیِ خــداونـد بــا دلـی آگــاه            بـگـو «اَحَبَ حـسیـنا» شده اَحَـب الله

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محسن غلامحسینی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فاعلاتن فعلاتن قالب شعر : غزل

شـد شکـوفـنـده گـل روی ابـاعـبدالله            عـطر فـردوس برین بـوی ابـاعبدلله

عرش و فرش و مه و خورشید و ستاره با هم            سر به سجـده به سر کوی اباعـبدالله


مادرش فاطمه با بوسه شیرین هردم            می‌زنـد شـانه به گـیـسـوی اباعـبدلله

تا نظر کرده به رخسارۀ او پیـغـمبر            شـده محـو رُخ دل جـوی ابـاعـبـدلله

دست حق دست کشد بر سر دستان حسین            که شود حـیـدری بـازوی ابـاعـبـدلله

پــاسـداران حـریــم حـرم زیـنـب او            اسـتـوارنـد بـه نـیــروی ابـاعـبــدالله

در نهایت برسد بر در منزلگه عشق            عـاشـق صــادق ره پـوی ابـاعـبـدلله

سوره فجرِ خدا زمزمۀ جبریل است            حق تـعـالی است ثـناگـوی اباعـبدالله

کـربـلا نـام دگـر دارد اگـر مـیـدانی            بـاشـد آوازه مـیــنــوی ابــاعــبــدالله

شب میلاد دلم پر کشد از خانه خویش            پَـر خـود وا بکـنـد سـوی ابـاعـبـدلله

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

ذکر خیر تو شد و فـطرست اینجا آمد            نوکری گـفت حسین، حال دلـم جا آمد
بـاز هم بـوی خـوش تربت اعـلـی آمد            رفت در دست تو این دست که بالا آمد


بـاز در حـق گـرفـتـار محـبـت کردی
آمدم نه تو مـرا سـوی خـودت آوردی

با وفا، مثل تو دور و بر من نیست کسی            بین مردم به خدا یاور من نیست کسی
غیر تو دلخوشی محشر من نیست کسی            غیر تو سـایۀ بالا سر من نیست کسی

بسته‌ام گوشه‌ای از دامن لطف تو دخیل
فـطـرسـم، آمده‌ام تا بـشـوم جـبـرائـیل

تا ابد دور سرت ارض و سما می‌گردد            هر کجا حرف تو شد کرببلا می‌گردد
به خـدا بـیـمۀ از هر چه بـلا می‌گردد            آه، بـا یـاد شـمـا ذکـر خــدا مـی‌گـردد

از جـهـنـم بـدن سیـنـه زنت ایـمن شد
رند آنست که در روضۀ تو مؤمن شد

به سر زلف تو خوب است گرفتار شدن            با تو دارنـد هـمه میـل بـدهـکـار شدن
من کجـا و هـوس نـوکـر دربـار شدن            عـشق یعنی که فقط بر تو وفادار شدن

من هـمانـم که مـریـد قـمـر عـلـقـمه‌ام
از همه دست کشیدم که تو باشی همه‌ام

آن جماعت که درِ خـانۀ تو پیـر شدند            همه آن‌ها که به لطف تو نمک گیر شدند
مردمـانی که سر سفـرۀ تو سیر شدند            هـمگی لایق خـوشبخـتی تقـدیـر شدند

عاقبت با تو فقط ختم به خیر است آقا
سـنـد مـسـتـنـدم راهـب دیـر است آقـا

ای هـمـه شـورم و آرام و قــرارم آقـا            احـتـیاجـی به کـسی جـز تو نـدارم آقا
بی‌تـو گـمـراه شـوم، بـاش کـنـارم آقـا            مـحــرم راز مـنـی، بـا تـو نــدارم آقـا

نـشـده ثـانـیـه‌ای نـیـزه، ز یـادم بـبری
از برادر به من ارباب تو نزدیک تری

انا سائـل انا مدیـون و غـلام بن غـلام            سال‌ها در همه جا از تو فقط بُردم نام
ای درون مایۀ ضرب المثل سنگ تمام            وقـت مُـردن تو بیا تا که نمیـرم ناکـام

خانۀ قـبـر مـرا با نـظـری روشن کن
رحم بر بی‌کسی‌ام موقع جان کندن کن

من پـریـشان تو ای پـادشه عـطـشانـم            تا دم مـرگ عـزادار غـمت مـی‌مـانـم
عاقبت غـصۀ جانـسوز تو گـیرد جانم            وقت شادی و عزا روضۀ تو می‌خوانم

بـی‌کـس و یـار ترین شاه ابـاعـبـدالـلـه
بــوریـا شـد کـفـنـت، آه، ابـاعـبـدالـلـه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

من کجـا و هـوس نـوکـر دربـار شدن            عـشـق یعـنی سگ آقـای وفـادار شدن

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : آرمان صائمى نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

چه نسیمى ست که امشب همه جا آکنده ست            چه هوایى ست که از شوق پُر از لبخند است
وه که خورشید على در همه جا تابنده ست            بنـویسید زمین از قـدمش در بند است


شـبِ جـبـریـل درِ خـانـۀ مـولا سـر شـد
و خـبـر داد، عـلـى! فـاطـمه‌ات مـادر شد

این پسر قامت مـولاست قـیامت کرده            دل ما را به خـدا یکسره غارت کرده
عشق او بر همه افـلاک سرایت کرده            او به فطرس کمى اعجاز عنایت کرده

مـژه‌اش سـرو بلـند یست به طـوبى رفته
جمع خوبی ست یـقـیـناً که به مـولا رفته

مُـرده نـامـش ببـرد یکـسره رو می‌آید            تا که نـامش ببـرم بغـض گـلـو می‌آیـد
ساقـی است او به ما نیـز سبـو می‌آید            چِـقَــدَر واژۀ اربــاب بــه او مــی‌آیــد

بی‌جهت نیست که او خـونِ خداوند شده
نـام او ذکـر جـلالـهَ ست و سـوگـنـد شده

چه کسى پُر کند این ساغـر مینایى را            در تو دیـدیم مسیحـایى و مـوسایى را
چشم من خیره شده این همه زیبایى را            بـرده‌اى ارث ز که این همه آقـایى را

حرمت عرش معلاى خدا نیست که هست
بحث تو از همه افلاک جدا نیست که هست

چِقَـدَر فـاصله را تا به خـدا کم کردى            شاخۀ خشک درختم که تو تاکم کردى
کاش در صحن ببینم که تو خاکم کردى            شکر گویم که تو از عشق هلاکم کردى

این چه سِرّیست که از دم همه دلها بردى
نه فـقـط ما که دل حضرت زهرا بردى

تو شدى آیـنه‌اى از گِـلِ سلـطان نجف            در جـمالت شده پیـدا رخ جانان نجف
تو امیـرى و ولـیعـهـد سلـیـمان نجـف            اى فـداى سر تو جـان مـریـدان نجف

حق بـده شـوکـت تو سـیـر تـمـاشـا دارد
و اگر کـعـبـه درد سیـنـۀ خـود جـا دارد

تو که زیرِ قـدمت عرش معـلّى دارى            جَـدّ و آبـاءِ چـنـین مـرتـبـه والا دارى
تو یقین جلوه‌اى از ذاتِ خـدا را دارى            آنچه خوبان همه دارند تو یک جا دارى

پس بگو از چه سرت را سر نى ها بستند؟
پیـش چـشـمان تر زینب کـبـرى بـستـنـد

مـادرت آمد و در گودى گودال حسین            تن تو دید شده زخمى و بد حال حسین
بدن غـرق به خونت شده پامال حسین            الف قامت تو نیست به جـز دال حسین

ساربان رحم نکرد از بدنت غارت کرد
گر عقب ماند کسى پیرهنت غارت کرد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل ایراد محتوایی تغییر داده شد؛ تشبیه امام به شراب اصلا صحیح نیست و دون شأن امام است

او شراب است به ما نیـز سبـو می‌آید            چِـقَــدَر واژۀ اربــاب بــه او مــی‌آیــد

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنیدضمناً بکار بردن عبارات کوچه بازاری همچون دمت گرم اصلا صحیح نیست و دون شأن امام است

محـملت رد شده از جـاده خاکم کردى            اى دمت گرم که از عشق هلاکم کردى

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. زیرا خداوند شخص نیست!!

به نظر جلوه‌اى از شخص خدا را دارى            آنچه خوبان همه دارند تو یک جا دارى

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مسمط

ای قـبـلـۀ عــوالـمِ بـالا حـسـیـن جــان            ای شُعـله شُعـله آتشِ دلهـا حسین جان
حٰا سین و یا و نونِ خدا، یاحسین جان            ماییم و هر نفـس نفـسِ ما حسین جان


یک واژه است عزتِ دنیا حسین جان

هرچه به دل به سینه به سَر داشتی علیست            ذکری که در تمامِ سحر داشتی علیست
نامی که در گشودنِ در داشتی علیست            جانت علیست هرچه پسر داشتی علیست
ای سر به پات رفته به مولا حسین جان

چشمِ تو گَشت و از همه ما را خطاب کرد            لـطـفـش بلـند بـاد که کـارِ ثَـواب کرد
هر کس که بنـدگیِ تو را انتخاب کرد            او را نگـاهِ مـادرت عـالـیجـنـات کرد
گفـتیم بعدِ حضرتِ زهـرا حسین جان

آشفـته زُلـفم و تبِ طوفـانـم آرزوست            کـنعـانم آرزوست سُـلـیـمانم آرزوست
یک بار از لبِ تو حسن جانم آرزوست            با خون رقم زنم که دو سلطانم آرزوست
امشب بیا بزن رگِ ما را حسین جان

مست است آنکه بر درِ میخـانه ایستاد            مـرد است آنکه تا تَـهِ پـیـمانـه ایـستـاد
سر نیست آن سری که رویِ شانه ایستاد            در پایِ عشق جُز تو که مردانه ایستاد؟
آن کیست غیرِ زینب کُبریٰ حسین جان

تو می رسی و با تو خـبرها یکی یکی            لبـخـنـد میـزنی به پـسـرها یکی یکـی
اُفـتـاده‌انـد پیشِ تو سـرهـا یکـی یکـی            با مـاه هـاشـمـیت قـمـرهـا یکـی یکـی
عباسَ نـوکـرم شبِ فـردا حسیـن جان

شـعـرم رسـیـده است به اَبـیـاتِ آذری            هَـر کـیـم اِلَـر مَحـضَـرِ آقـامَ نـوکـری
زهـــرا اِلَــر خــادِمَ عـبــاسَ مــادری            زیـنب واری نَـقَـدَ اَبـالـفـضـلَ یـاوری
نقش اولدی روی بیرق سقا حسین جان

مـا پـیـر می شـویم شـبـیـهِ حـبـیـبِ تـو            شبهای جمعـه‌ایم پُـر از بـویِ سیبِ تو
امـشب سـلامِ مـا به لبِ بی‌نـصیبِ تو            ما را که کُشته است صدایِ غریبِ تو
جان خواستی به چشم بفرما حسین جان

: امتیاز

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : یاسین قاسمی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

پنج تن با گـل روی تو تماشایی شد            عرش از یمن قدوم تو گل آرایی شد

همه یکجور به فکرند که دورت باشند            سر جُنباندن گهواره چه غوغایی شد


کعبه هم سمت شما قبله مشخص کرده            قبله یا قبله نما؟ این چه معمایی شد

به قد و قامت تو فاطمه قد قامت گفت            سجده بر قامت تو لازم الإجرایی شد

آمـدی و هـمه گـفـتـنـد مسیـحـا آمـد            خانه فـاطـمـه امروز کـلـیـسایی شد

از همه خلق که در خانۀ تو مهمانند            طبق معمول به لطف تو پذیرایی شد

از من امروز تو با گریه پذیرایی کن
چشمۀ چشم مرا بـاز تو دریایی کن

طفل گهـواره این ایـل، بزرگ آل ند            ابر و باد و مه و جبریل و ملک خوشحالند

تو شفاعت بکنی یا نکنی،فطرس ها            پـر خود را پر قـنـداقه تو می‌مالـنـد

بی‌پر و بال رسیدند و توسل کردند            بی‌پر و بال ولیکن به شما می‌بالـند

مدعیان کمال هرچه که باشند آخـر            به شما گر نـرسیـدند همیشه کـال ند

ما که از سفرۀ خان علوی مرزوقیم            انبـیا نیز همیشه به هـمین منـوال ند

نوکـران تو همه منتخـب فـاطـمه‌اند            گرچه درهم همه جمعند ولی غربالند

چقـدر زیر گـلوی تو به یحیی رفته            آه، زهـرا و عـلی فکر ته گـودال ند

بـوسـۀ فـاطـمـه امروز امانت بشود
تـا گـلـوی تو مبـادا که اذیت بـشـود

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

همه یکجور به فکرند که دورت باشند            سر جُنباندن گهواره چه دعوایی شد

تو شفاعت بکنی یا نکنی،فطرس ها            پـر خود را پر قـنـداقه تو می‌مالـنـد

ضمناً بند سوم این ترکیب بند به علت ایراد محتوایی و معنایی در اکثر ابیات آن حذف شد

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : مسعود اصلانی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

دلی به سینه طپـید و دوباره شیـدا شد            به عشق عشق گره‌های کورمان وا شد

دوباره چشم پُر از شور و شوق دریا شد            ببـین دوباره زمین سفـره دار بـالا شد


حضور کیست که میخانه‌ها زیاد شدند

حـسیـن آمـد و دلــداده‌ها زیـاد شـدنــد

به شـوق آمـدنی چـشـم آسمان تـر شد            و خود به خود به هوایش دلم کبوتر شد

همینکـه کـشتی اربـابـمان شـنـاور شد            وزیـد بـوی خـدا و جـهـان معـطـر شد

همینکه فجر در آغوش هل اتی خـندید

به شوق خـنـدۀ او کـل ماسـوا خـنـدیـد

گرفته مرتبه فطرس به احترام حسین            بلند مرتـبه شد هرکه شد غـلام حسین

خدا علیک رسانده است در سلام حسین            به کام ماست بهشتی که شد به نام حسین

« به ذره گر نظری طفل بو تراب کند

به آسـمـان رود و کـار آفـتـاب کـنـد»

بهـار با نفـسـش رخت سبـز می‌پـوشد            برای بوسه به پایش فـرشته می‌کـوشد

پیـمـبر از لب او شهد وحـی می‌نـوشد            چرا که چشمۀ توحید محض می‌جوشد

رسول در بغـلش جان هـل اتی را دید

حسین آمد و تـنـدیـسی از خـدا را دید

دوباره دست زمین را به آسمان دادند            دوبـاره بـر سـر هـر مـأذنـه اذان دادند

همینکه کرب و بلا را نشانـمان دادند            به خاک مُرده به لطف حسین جان دادند

به لطف خـون خدا زندگی بهاری شد

میان هر رگ خلقت حسین جـاری شد

مسیر خـانـۀ او می‌شود مسیـر نجـات            چه عاجزند به توصیف رتبه‌اش کلمات

زلطف چشم حسین است چشمه‌های حیات            هـنوز تـشنـۀ لبهـای اوست آب فـرات

به خاک زد قدم از او زمین مقام گرفت

و از خـدای خودش اخـتیار تام گرفت

زمین به خـاک قـدم‌های او تبـسّم کرد            همینکه مرتبه‌اش دید دست و پا گم کرد

بهشت خلق شد آن لحظه که تبسم کرد            و در نگاش خـدا راعـلـی تجـسّم کرد

به لطف عـشق دلـم مـیهـمـان بـالا شد

حـسیـن آمـد و نـعـم الامـیـر دنـیـا شـد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

حضور کیست که میخانه‌ها زیاد شدند            حـسیـن آمـد و دیـوانـه‌ها زیـاد شـدنـد

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : محمدحسین رحیمیان نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

شوری میان این دل دیوانه پا گرفت            بیچاره‌ای به لطف تو نان و نوا گرفت

من عاقبت بخیر شدم، عاقـبت بخیر            در گاهواره بودم و چشمت مرا گرفت


شکر خدا بزرگ شدم زیر پرچمت            هر آن چه خواست مادر من از خدا گرفت

هر کس شنید نام مرا بی‌اراده گفت            او در کـنار منـبر روضه بها گرفت

آقا کـمک! دوبـاره دل بـی‌قـرار من            حـرف تو شد بهـانۀ کـربـبلا گرفت

یا ایهـا العـزیز بهـم ریخت نوکـرت

آقـا بـده بـرات حــرم جـان مـادرت

شکر خدا که دار و ندارم فقط تویی            لـیـلا و دلـربـا و نـگـارم فـقط تویی

تنها دلم خوش است که هستم غلام تو            کی گفته بی‌کسم کس و کارم فقط تویی

من با کمک ز نـام تو آرام می‌شوم            ممنونم از خـدا که قرارم فقط تویی

یا مـنـتهـی الـرجـا، و یا دافـع الـبـلا            مهتاب روشن شب تارم فـقط تویی

خلوت شده است دور من از دست روزگار            آقا چه قدر خوب کنارم فـقـط تویی

این اوج عزّت است که دلدادۀ توأم

یک عـمر می‌شود که درِ خانۀ توأم

هرکس که خورد نان تو را رو به راه شد            عـشـقـت دلیـل تـوبـه اهـل گـناه شد

از معجزات خانه‌ات این است نوکری            دیروز نـوکـر تو و امـروز شاه شد

یک شب رسول ترک خودش را به تو سپرد            شد عاقبت بخیر و سگ خیمه گاه شد

دیدم به چشم خود که بزرگ محل ما            کوچـکـتـرین غـلام غـلام سیـاه شد

قـبله نما هـمیشه به دنبال نام توست            هر جا که ذکر خیر تو شد قبله گاه شد

بی‌معرفت منم که تو را خوانده‌ام مسیح            آقا مرا ببخـش، بـبخـش اشتـبـاه شد

کوری چـشم آل امـیّـه تو محـشری

الحق که ماه فاطمه، فرزند حـیدری

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید
یا ایهـا العـزیز بهـم ریخت نوکـرت           آقـا بـده بـدات حــرم جـان مـادرت

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر و رعایت توصیه های علما و مراجع بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

این اوج عزّت است که دیوانۀ توأم           یک عـمر می‌شود که درِ خانۀ توأم

مدح و ولادت حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام

شاعر : حسین ایمانی نوع شعر : مدح و ولادت وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

دامن فـاطمه گـلـزار محبّت شده است            شب میلاد اَبَر مرد کـرامت شده است

پسری آمده از نسل پیمبر که بشر….            هر کجا رفته از این معجزه صحبت شده است


سر این سفره نمک گیر شدن رویائیست            وَ گداییِّ حـرم بیـرق عزّت شده است

بـارهـا گـفـتـه‌ام و تا به ابـد مـی‌گـویـم            نوکرت پای عَلَم صاحب قیمت شده است

پر فطرس که به این شهپر قنداقه رسید            همه دیدند که سیمرغ سعادت شده است

زیر پَرهای علم بال و پری بر هم زد
هر کجا رفت بلافاصله یک پرچم زد

تو که سر سلسلۀ عشق خـدایی ارباب            یـوسـف فـاطـمه و دلـبـر مـایی ارباب

بیرق عشق تو در عرش خدا می‌رقصد            تو عـلـمدار کرم، کـوه سخـایی ارباب

بارها لطف تو را دیده‌ام و حس کردم            شک ندارم، با مرام و با وفایی ارباب

عـلـم روز قـیـامت که به دستت برسد            همه گویند چه دستی، چه صدایی، ارباب

آمدی با حسنت سفـره بـیـندازیُ و…            نوکـران را بـرسانی به نـوایی ارباب

در حرم بال و پَرم داده خدای تو حسین
هـمـه زنـدگـیِّ من به فـدای تو حسین

آمـدی تـا کـه قـرار دل مــادر بـاشـی            مـیـوۀ قـلب عـلی؛ عـشق پیـمبر باشی

سـومـیـن آیـۀ بـستـان هـدایت هـسـتـی            کوثر آورده تو را معـنیِّ کـوثر باشی

قوّت قلـب حـسن… دار و ندار زینب            آمدی سنگر ما در صف محشر باشی

اسـوۀ بندگـیُّ و جـود و سخـایـی وَالله
بــأبـی أنـت و امــّی یــا ابــا عــبــدالله

بر روی شانۀ من پرچم لطف و کرم است            هر کجا گفته‌ام از عشق و محبت حرم است

پــدرم کـرده مــرا نــذریِّ اولاد شـمـا            دست لطف پدرت سایۀ روی سرم است

مـادرم شیـر به من داده مـیان روضه            مادرت گفته پسرخواندۀ من، نوکرم است

به سر و سینه زدم تا که نظر بِندازی            گفتی ای عرش بدان سینه زنم محترم است

شب جمعه به سـرم شور جوانت افتاد            آمد آهسته صدایی، زائرم مادرم است

بـوریـا وا نـشده جمع شده روضـۀ ما
قــدم مـنـتـقـم خــون تـو بـر دیــدۀ مـا

: امتیاز
نقد و بررسی

مصرع دوم بیت زیر دارای سکت در وزن شعر است

بارها لطف تو را دیده‌ام و حس کردم            شک ندارم، با مرام و با وفایی ارباب

ابیات زیر به دلیل ایراد محتوایی و کفر آمیز بودن مطلب حذف شد

وَجنات و جَلوات و حسناتت عشق است            جز خدایی … با خـداوند برابر باشی

سر و جان نذر خدا کردیُّ و فرمود خدا            می‌توانی پس از این خالق اکبر باشی